الان من کارشناسم؟؟؟

دوران کارشناسی تموم شد.

این چند وقت که نبودم به خاطر این بود که سخت مشقول انجام پروژه بودم.

دیروز که برگشتم شهر خودمون وقتی تو تاکسی بودم فقط و فقط به یک چیز فکر میکردم...

الان من کارشناسم؟

اصلا کارشناس به کی میگن؟ کسی که کار رو میشناسه؟

من که الان (تقریبا) کارشناسم چی کار میتونم با کارشناسیم بکنم؟به چه دردی میخوره؟

شاید دلیل اینکه حدود 400 هزار نفر امسال کنکور کارشناسی ارشد دادن (فقط در رشته های فنی مهندسی) این بوده که جواب این سوالارو نمیدونن، مثل من ...

شایدم اصلا جوابی وجود نداره...

ما درس میخونیم که درس خونده بشیم که بعدا به بقیه درس بدیم که درس خونده بشن ....

این حلقه ادامه دارد...

پ.ن: درس خونده شدن به این قیمت که متوجه غلت املایی خط دوم وقتی شدم که دوباره داشتم متن رو میخوندم.

آخرین امتحان!!!

فردا آخرین امتحان دوران کارشناسیم رو دارم.

خوبه یا بد ؟؟؟

اگه اولای دوران دانشجویی باشد شاید فکر کنید خوب باشه ولی اگه مثل من سال آخری باشید یا فارغ التحصیل شده باشید بدون شک میگید یکی از بدترین روزای زندگیتونه.

نه به خاطر اینکه امتحان تمموم میشه، نه.

نه به خاطر اینکه مثلا مهندس میشین، نه.

نه به خاطر اینکه دوران جدیدی شروع میشه واستون، نه.

و هزاران نه به خاطر اینکه ی دیگه...

پس به خاطر چی؟

واضحه جواب سوال

به خاطر دوران کارشناسی، همین، به خاطر دوران کارشناسی.

با وجود همه ی اتفاقای بد و خوبش یکی و یا شاید بهترین دوران زندگیه. واسه من که اینجوری بوده بقیه رو نمیدونم.

چی میشه که نمیشه؟

همیشه فکر میکنم واقعا چی میشه که نمیشه؟

چرا به خواسته هامون نمیرسیم؟

اصلا چرا بعضی وقتا خواسته نداریم؟

چی میشه که یه فرد که در 3 متری من نشسته از ساعت 7 که بیدار شدم تا الان که ساعت 00:45 روزه بعدشه یعنی توی 17 ساعت و 45 دقیقه بیشتر از 7 ساعت گوشی دستش بوده (بازی clash of clans+ چت+ اینستاگرام+ فیس بوک + ... ) و 4-5  ساعتم با لپ تاپ فیلم دیده؟

وقتی جالب میشه که بگم کمتر از 1ساعت مطالعه داشته.

و باز هم جالب میشه که بگم ایشون ساعت 10:30 همین امروز امتحان داره!!!!

جالبتر اینکه ایشون ترم 8 هستن.

لازمه بگم چی میشه که نمیشه یا منظور رو رسوندم؟

خودمون نمیزاریم بشه... فقط خودمون.

نمیتوان عنوان انتخاب کرد!!!!

واقعا چه عنوانی میتواند داشته باشد حرف دل؟

یکی نیست بگه چه حرف دلی آخه....

اصلا مگه داریم؟

 چی؟؟؟  دل؟؟؟  حرف؟؟؟  حرف دل؟؟؟

چی داریم؟

هم حرف داریم، هم دل داریم، هم حرف دل...

هم دلتنگی ....

دلتنگ کی؟ نمیدونم. 

پس از کجا میدونی دلتنگی؟ نمیدونم، فقط میدونم هستم...

شاید دلتنگ اینم که دلتنگ کسی باشم.یا اینکه دلتنگ اینم که کسی دلتنگم باشه.

آره فهمیدم دلتنگ اینم که دلتنگ باشمو دلتنگم باشه...

فقط مونده بفهمم کی.... 

دلتنگ کی باشمو دلتنگم باشه؟؟؟

بیان!!!

بیان!!!

چه کلمه ی پر محتوایی، در عین سادگی. 

نمیدونم قراره اینجا چی بنویسم. شایدم هیچوقت چیزی ننوشتم . معلوم نیست.

فعلا همه ی فکرم این شده بمونم واسه ارشد یا نه.

اگه نمونم چیکار کنم؟ البته تابلوعه باید برم خدمت مقدس. که واقعا دوسش دارم .ولی.... به وقت تلف کردنش نمی ارزه.

اگه بمونم چیکار کنم؟ البته تابلوعه باید درس بخونم. سر کار برم. پاسخگوی فامیل باشم. و از همه مهمتر یک سال پیر بشم.

چه کنم؟