تولد تنهایی...
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ب.ظ
4 روز پیش تولدم بود،
خیلی ناراحت کننده، یه جورایی بدترین روز زندگیم؛
نه به خاطر اینکه هیچ تبریکی نشنیدم(به جز خانواده)، نه؛
نه به خاطر اینکه هیچ کادویی نگرفتم، نه؛
نه به خاطر اینکه تا شب تنها بودم و خبری از کیک و ... نبود، نه؛
نه به خاطر اینکه یک سال دیگه پیر شدم، نه؛
نه به خاطر اینکه خبر فوت عمه ی پدرم رو شنیدم، نه؛
.
.
.
دلیل قانع کننده ای برای ناراحتیم پیدا نکردم ولی ناراحت بودم،
اما جشن گرفتم!!! آره جشن گرفتم!
تولد تنهایی ام را جشن گرفتم!
تبریک به خودم، بیست و سومیش هم به تنهایی گذشت.
- ۹۵/۰۱/۱۴
امیدوارم سال جدید اتفاقات خوبی در انتظارتون باشه ....