کمپ یک 72یی

برای تکامل تفکرات باید خارج از هیاهوی زندگی کمپ زد. به مدت یک عمر!!!

کمپ یک 72یی

برای تکامل تفکرات باید خارج از هیاهوی زندگی کمپ زد. به مدت یک عمر!!!

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۰
تیر

شاعری گفته است:

به جان تو که آدمی فرزند کوشش خویش است؛ و آنکه کوشنده تر است به بزرگی سزاوارتر است.

و به همت بلند مدارج ترقی را می پیماید، وآنکه همتش بلندتر است مشهورتر است.

آنکه اراده پیشگامی دارد، باز پس نمی ماند و آنکه پیشی نمی جوید، پیش نمی افتد.


پ.ن1: بر گرفته از کتاب کشکول شیخ بهایی

پ.ن2: بیشتر این کتاب جمع آوری متن و نثر از نویسندگان و شاعران دیگه هست.

پ.ن3: متن بالا ترجمه یک شعر عربیه گویا. 

  • رضا 7210
۱۲
تیر

شیوه ی زندگی کردن برای همه ی ما یکجور نیست، دلیلش هم کاملا واضحه، چون توقعمون از زندگی با هم فرق میکنه.

حالا این تفاوت از چی نشات میگیره؟؟؟

اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که چون طرز فکرمون با هم فرق میکنه در نتیجه توقعاتمون با هم فرق میکنه.

قدر مصلم چندین مورد هست که تو شکل گیری تفکرات آدم نقش داره.


فرض بر این بگیریم که یک جوان 20 ساله بدون هیچ تفکر و تجربه ای وجود داره.(مثل اکثر مسائل مهندسی شرایطو ایده ال فرض می کنیم. (: ) 

اگه این فرد بخواد فکر کنه (راجع به چی مهم نیست.) چه فکرهایی میکنه؟ مثل اینه که داخل یک هارد خالی بخوایم دنبال چیزی بگردیم. مطمئنا هیچ چیزی برای فکر کردن نداره. چون نه تجربه ای نداره نه مشاهده ای و نه خاطره ای.


از چند خط بالا میشه نتیجه گرفت اولین و مهمترین چیزی که باعث به وجود آمدن تفکرات (و در نتیجه توقعمون از زندگی) میشه تجرببیات، مشاهدات و خاطرات هستند.

و اما همه ی اینها (تجربه، مشاهده، خاطره) در محیط زندگی و از بدو تولد شکل می گیرند.


پس یعنی طرز تفکر ما (در اکثر موارد) بستگی به محیط زندگیمون (از خانواده گرفته تا کشور) داره.

این مطلب واضحه و فکر کنم هممون اینو قبول داریم و نیازی به توضیح نداشت. 

ولی چرا اینو گفتم؟


ما وقتی زنده ایم که تفکراتمون از پیرامونمون فراتر بره؛ مثل همه ی بزرگان تاریخ. 

از نلسون ماندلا گرفته تا امیر کبیر. از کوروش گرفته تا ابراهیم خلیل الله.


ما زندگی می کنیم اما!!!!

فقط بعضی وقت ها.

چون فقط بعضی وقت ها فکر می کنیم؛ سوای تفکرات معمول...

  • رضا 7210
۰۵
تیر
دوباره بین دو راهی قرار گرفتم.
مثل سال پیش که بین دوراهی که عرض کنم چند راهی ارشد آزاد، ارشد سراسری کرمان، ارشد سال بعد و خدمت قرار گرفته بودم.
مثل 5 سال پیش که بین سه راهی کارشناسی سراسری همدان، آزاد و یکسال موندن پشت کنکور قرار گرفتم.
مثل 7 سال پیش که بین چند راهی درس، فوتبال، والیبال و هندبال قرار گرفتم.
ولی اینبار فرق میکنه.
فقط 2 راه هستش.

1-موندن تو شهر خودم+ ادامه دادن کار فعلیم+ ادامه ی تحصیلم و
2-رفتن به تهران+ مشغول شدن به کاری که نمیدونم تضمینی توش هست یا نه ولی اگه بگیره هم تجربه ی بهتری از این کارم هست و هم سابقه ی بهتری و هم ارتباط بیشتری با رشتم داره+ ادامه تحصیل.

البته اگه برم تهران مشکل اقامت دارم، ممکنه کارم فقط 1 ماه طول بکشه بعد نتونم یا نتونن ادامه بدیم.(الته حد اکثر یک تا یک سال و نیم میتونه ادامه داشته باشه) بعد اگه برگردم کار فعلیم رو احتمالا از دست میدم و ....
نمیدونم باید برم یا بمونم...

آیا باید برای ماندن در کورس وحشتناک زندگی به هر سمت و سویی رفت؟
آیا برای ماندن باید رفت؟
رفتن برای ماندن؟

پ.ن: نمیگم انتخابهام کاملا درست بوده ولی فعلا و با این تفکرات به نظرم تنها تصمیمی که پتانسیل اشتباه بودن داره تصمیم 7 سال پیشمه.

  • رضا 7210